بررسی علل و عوامل رویکرد فقهی مکتب تفسیری اندلس تاقرن هفتم

Authors
1 دانشگاه تربیت مدرس، تهران
2 دانشگاه تربیت مدرس- تهران - ایران
3 دانشگاه تربیت مدرس
Abstract
این بژوهش در تلاش به پاسخگویی این سؤال است: چرا تفاسیر فقهی یااجتهأدی فراوانی بانام (احکام القرآن) در اندلس تا قرن هفتم به‌وجود آمد؟
منابع تاریخی و تفسیری در این بژوهش ، بازخوانی شده اند وروش بکارگرفته شده توصیفی – تحلیلی بوده که هدف کشف عوامل تشکیل دهنده رویکرد مکتب تفسیری بسمت فقه است که عمده ترین آنها عبارتند از: خواست سیاست امویها- قرائتها واثر انها بر بروز مذاهب مختلف – ویژگی خاص اجتماعی وعقیدتی اندلسیها- بازگرداندن جایگاه واعتبار به مذاهب سنی و ظهور حکومتهای دینی سلفی.
درسایه عوامل ذکرشده، راهی بازشد تا قرائتهای قرآن امور مسلمانان را در اندلس تحت الشعاع قرار دهد تاجایی که مردم بدانها مشغول و غرق شوند، در نتیجه از آموختن قرآن و أحأدیث تا قرن سوم به دور ماندند.
بدیهی است که اختلاف درقرائتها بیان احکام خود را و ظهور مذاهب وگرایشهای فقهی نیز به دنبال دارد. هرکدام از آنها آن گونه که مذهب خویش را بزرگ می نمود وباعث تضعیف دیگر مذاهب می‌شد، تفسیر می‌کرد، لذا تفاسیر فقهی یا اجتهادی گوناگونی به وجود آمدند.
جنبش تفسیری در اندلس باتأخیر آغاز شد و معدود کسانی در قرن سوم نام آورشدند. دولت اموی نیز مذهب مالکی مبتنی بر حدیث سلفی بر آنها تحمیل می‌کرد. دردوره مرابطین سلفی، تفسیر رشد و نمو یافت و به‌دست شیخ ابن عطیه در دوره موحدین به بلوغ خود رسید. سپس در قرن هفتم قرطبی دریچه‌ای بسوی اجتهاد گشود و مذاهب چهارگانه(اهل سنت) را باتفسیر خود (الجامع لأحکام القرآن) جمع نمود، که آن را می‌توان پایان این رویکرد فقهی در آن قرون نامید.