1- دانشگاه تربیت مدرس
Abstract: (6295 Views)
این مقاله مدعی است ظرفیتهای ویژهای در ادبیات عرفانی فارسی میتوان یافت که پاسخگوی نیازها و مشکلات شدید روحی انسان سرگشته در دنیای امروز باشد؛ این ظرفیت منحصر به فرد ادبیات عرفانی فارسی در چالش با دلمشغولیهای بشر امروز را «آگاهی ویژه عرفانی» و اگر به ذهن مولوی نزدیک تر بشویم- «خداآگاهی» نامیدهایم و آن آگاهی ویژهای است که فقط سالکان حقیقی پس از طی مراحل سلوک در طریق عرفانی و نایل شدن به مقامات ربانی به آن دست مییابند.
رسیدن به این خداآگاهی که در حقیقت نوعی «شهود عرفانی» است، طبعاَ مستلزم طی طریقتی خاص و پشت سر گذاشتن سلوکی ویژه است و به همین دلیل پویندگان طریق ربانی بر مبنای جهان بینی عرفانی برای آگاهی انسان از طبیعت، خویش و خداوند، مراتب و ساحتهایی قائلند و برای این دریافت طبقه بندیهای خاصی در نظر دارند.
در این جستار بالاترین مرتبه آگاهی مورد نظر عارفان یا «آگاهی ویژه عرفانی» مطمع نظر است که از طریق سایر قوا، وسایل و ابزارهای شناخت نمی توان به آن دست یافت.
آگاهی ویژه عرفانی (از منظر فراانسان معمولی و حتی از منظر خدا به هستی نگریستن) که حاصل عروج در مراتب و مقامات عالی عرفانی و تحیر و فنا خواهد بود. این آگاهی ویژه نه تنها متعالی تر از علم است بلکه از بصیرت و درون بینی که روانشناسان از آن به «خود آگاهی» تعبیر کرده اند، برتر است. قسمی «درون آگاهی» است که حاصل پشت سر گذاشتن مراتب سلوک و نیل به «حیرت عرفانی» و تبدیل شدن «من» سالک به «فرامن» یا «من» جدید گسترده و متصل به ملکوت به شمار میآید.
نگارنده نخست به اثبات مدعای فوق پرداخته سپس جلوههای این آگاهی را در مثنوی معنوی و غزلیات شمس کاویده و به این نتیجه رسیده است که وقتی در سراسر مثنوی با حیرت ممدوح بر میخوریم ، نظر مولوی همان «آگاهی ویژه» یا «خداآگاهی» و رسیدن عارف به «من» گسترده یا «فرامن» است.
Received: 2004/11/18 | Accepted: 2005/06/18 | Published: 2006/12/22