Abstract: (9975 Views)
بخش قابل ملاحظهای از متن قرآن کریم را داستان ها (قصص) تشکیل داده که ابعاد تربیتی، هدایتی، واعجازی خاصی در آن لحاظ شده است. در این نوشتار دو دیدگاه طرح شده، که دیدگاه اول (خلفالله) معتقد است قرآن کریم به عوامل جغرافیایی قصص توجه نکرده چون فایده هدایتی وتربیتی بر آن مترتب نیست؛ ودیدگاه دوم (بیآزار شیرازی وعبدالعزیز کامل و...) بر خلاف آن بر این باور است که قرآن به این عوامل توجه داشته وآنها را ذکر کرده است. با استناد به شواهد موجود، دیدگاه دوم (یعنی اهمیت عنصر مکانی قصص از دیدگاه قرآن) ترجیح داده شد. در این روند به این نتیجه دست یافته که قرآن نه تنها به عنصر مکان وعوامل جغرافیایی در ساختار قصص رویکرد هدفمند، روشمند وویژهای دارد؛ بلکه آن را به سه شکل روشن، نیمهروشن، ومبهم طرح نموده وعلل مؤثر بر ابهام نسبی یا کلی عوامل جغرافیایی در قصص قرآنی عبارتند از: ناشناخته بودن رشته علمی جغرافیا برای مخاطب اولیه، احتیاج مخاطب هزاره بعد به کشف جنبههای جدید اعجاز علمی، عدم ضرورت تصریح بهدلیل روشن شدن ابهامات با مطالعه منابع دیگر، اعجاز بیانی در صنعت ایجاز، وارجاع مخاطب به احادیث معصومان علیهم السلام.
این پژوهش کتابخانهای به روش تحلیلی توصیفی وبه هدف فهم بهتر متن ومحتوای قرآن کریم میباشد.
Received: 2012/11/28 | Accepted: 2012/12/18 | Published: 2013/01/4