ar
jalali
1429
7
1
gregorian
0
4
1
15
3
online
1
fulltext
fa
بَرزَخ النـزول وبرزخ الصعود
برزخ نزولی وصعودی
المراد من البرزخ فـی هذا البحث ملکه الخیال وعالم الصور الخیالیه بوصفه واسطهً بین العالم العقلى والعالم الجسمانـى. وقد کان الخیال من الموضوعات المهمه طوال تاریخ الفلسفه الاسلامیه منذ زمن الفارابـی والی یومنا هذا، وله دوره فـی معالجه العدید من القضایا والمسائل الغامضه نظیر اشکالیه المعرفه، وربط الحادث بالقدیم، والحیاه الأخرویه، الی درجه أن بعض الباحثین اعتبروا الاهتمام بهذا الموضوع من میزات الفلسفه الاسلامیه. ینکر الفارابـی تجرد الخیال فـی قوس الصعود وقوس النـزول، بل یری کافه القوی الخاصه بغیب النفس ذات طابع مادی ماعدا القوه العاقله. لذلک یعتقد أن الانسان یبقی بعد الموت علی شکل عقل جزئى وحسب، أما سائر قواه فتضمحل وتتلاشی. ویجاریه ابن سینا فـی أن الخیال قوه جسمانیه، لهذا یذهب الی عدم بقاء الخیال والصور الخیالیه. هذا رغم وجود قرائن تدل علی قوله بتجرد الخیال فـی بعض اعماله.
و یتوکأ السهروردی علی عالم الخیال لیعالج به الکثیر من القضایا المهمه کالتوفیق بین الدین والفلسفه، والمشاهده والبرهان، والنقل والعقل. ورغم اتباعه للشیخ الرئیس فـی جسمانیه الخیال، الا انه یؤکد علی تجرد الصور الخیالیه وبقائها ووجودها فـی عالم المثال الاکبر أو الخیال المنفصل. لذلک نراه من ناحیه یقیم البراهین لصالح وجود مثل هذا العالم الذى یسمی المثال المطلق وعالم البرزخ «البرزخ النـزولـى»، ومن ناحیه ثانیه یعتبر قوه الخیال وغیرها من القوی المتعلقه بغیب النفس غیر العاقل قوی مادیهً، ولا یحفظ السنخیه بین المُدرِک والمُدرَک، ویذهب الی قدره النفس علی رؤیه الصور الخیالیه فـی المثال المطلق.
أما صدرالمتألهین فإنه بخلاف الفلاسفه الذین سبقوه یعد الخیال قوه مجرده ـ بالتجرد المثالـى ـ وباقیه ببقاء النفس، وبعباره ادق فهى سبب بقاء النفس بعد مفارقتها للبدن. یعتقد صدر المتألهین ان کافه الصور الخیالیه موجوده فـی موطن النفس أو صقع النفس، أما الصور التـی تخترعها النفس وهى من دعابات الوهم وقوه الخیال فلا یمکن اعتبارها موجوده فـی عالم المثال المطلق. الجنه التـی أُخرج منها آدم مثالٌ مطلق، والجنه التـی اعدت للمتقین «برزخ صعودى» ولیس نزولیاً. ان علاقه الصور الخیالیه بقوه الخیال والتخیل کعلاقه العله بالمعلول، ولیسَ من قبیل علاقه الحالّ بالمحل، وقیام الصور الخیالیه بالنفس قیام صدورى ولیس حلولیاً، والصور العلمیه مخلوقه من قبل النفس أی أن النفس مصدر هذه الصور. الغایه التـی نرمى الیها فـی بحثنا هذا هی اثبات ان النظریه المذکوره من ابداع الملاصدرا الذى وجّه نقوده فـی ضوئها لنظریات السهروردی وابن سینا بالنظر للنتائج والآثار الفلسفیه المترتبه علی کل واحده من هذه النظریات.
منظور از برزخ در این مقاله قوه خیال وعالم صور خیالی بعنوان واسطهاى بین عالم عقلى وعالم جسمانى است. درتاریخ فلسفه اسلامی از زمان فارابی تا عصر حاضر بحث از خیال از مباحث بسیار مهم بوده ودر حل بسیاری از مسائل مؤثر افتاده وتوانسته است که به حل مسائل غامض تری چون مسأله شناخت، ربط حادث به قدیم وبحث از حیات اخروی مدد برساند، تا جایی که بعضی صاحب نظران این توجه را از ممیزات فلسفه اسلامی دانسته اند. فارابی تجرد خیال را چه در قوس صعود وچه در قوس نزول منکر است، بلکه جمیع قوای مربوط به غیب نفس غیر از قوه عاقله را مادی می داند، لذا قائل است که انسان تنها به عنوان عقل جزئی بعد از موت باقی است وسایر قوای او از بین میرود. ابن سینا همگام با وی، خیال را قوه ای جسمانی می داند وبه تبع، به عدم بقای خیال وصور خیالی ملتزم می شود، گرچه نشانه هایی از گرایش به تجرد خیال در بعض آثار او به چشم می خورد.
سهروردی با استناد به عالم خیال به حل بسیاری از مسائل ومخصوصاً به جمع میان دین وفلسفه؛ ومشاهده وبرهان؛ ونقل وعقل نائل می شود. وی علیرغم پیروی از شیخ الرئیس در جسمانیت خیال، صور خیالی را مجرد، باقی وموجود در عالم مثال اکبر یا خیال منفصل می شمارد. از اینرو در کتب خود از یک سو برهان بر وجود چنین عالمی که از آن به مثال مطلق وعالم برزخ «برزخ نزولی» تعبیر می شود، اقامه نموده است واز سوی دیگر قوه متخیله وهمین طور سایر قوای مربوط به غیب نفس غیرعاقله را مادی میداند وسنخیت بین مدرک ومدرک را حفظ نکرده وقائل به رؤیت صور خیالی در مثال مطلق توسط نفس میشود.
در این میان صدرالمتالهین بر خلاف فلاسفه پیشین، خیال را قوه ای مجرد- به تجرد مثالی- وباقی به بقاء نفس وبه تعبیر دقیق تر، عامل بقای نفس پس از مفارقت از بدن می داند. از نظر او جمیع صور خیالیه در موطن وصقع نفس اند وصوری را که نفس اختراع مینماید واز دعابات وهم وقوه خیال است، نمیتوان در عالم مثال مطلق دانست. بهشتی که آدم از آن هبوط نمود، مثال مطلق است وجنتی را که برای متقین مهیا نمودهاند، «برزخ صعودی» است نه نزولی. نسبت صور خیالی به قوه تخیل ومتخیل نسبت علت به معلول است نه حال به محل وقیام صور خیالی به نفس قیام صدوری است نه حلولی وصور علمیه مخلوق نفس ونفس منشأ صور است. اثبات اختصاص این نظریه به ملاصدرا ونقد نظریه سهروردی وابن سینا بر اساس آن با عنایت به نتایج وآثار فلسفی مترتب بر هر یک، هدف اصلی این مقاله است.
البرزخ النـزولـى,البرزخ الصعودى,عالم الخیال,قوه الخیال (ملکه الخیال),السهروردی,الملاصدرا,برزخ نزولی,برزخ صعودی,عالم خیال,قوه خیال,سهروردی,ملاصدرا
1
31
http://aijh.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-5864&slc_lang=ar&sid=31
2024/07/1
1403/4/11
2001/04/1
1380/1/12
رضا
اکبریان
دانشگاه تربیت مدرس
رضا
اکبریان
00319475328460049118
00319475328460049118
No
جامعه (تربیت مدرس)
fa
تأملات فلسفیه عرفانیه فی فن المینیاتور الایرانی
تأملات فلسفی عرفانی در هنر مینیاتور ایرانی
من اهم التیارات الفنیه التی تزامن ظهورها بظهور الاسلام هو فن المینیاتور وقد تسابقت کثیراً من الدول فی هذا المیدان وکانت ایران احدی تلک الدول التی رحبت بالروافد الاسلامیه وما حوته فی طیاتها من انواع مختلفه للفنون اثرت بدورها علی مقاییس النقد والتذوق الفنی وتأثرت به کل تلک المعاییر الحاکمه فی درجات الجمال الفنی، فی هذه المقاله سنتدرج فی القول بتوضیح مقدمه مختصره عن حقبه تاریخیه اشرقت فیها ملامح هذا النوع من الفن ثم سنتطرق بعدها الی نقد فلسفی عرفانی عن مجموعه اعمال لبعض فنانی هذا الفن وتوضیح مقاییس النقد الفنی وربط مضامینها بما حوته مجموعه الصور من مفاهیم فلسفیه.
هنر مینیاتور از مهمترین اشکال هنری است که باظهور اسلام نسبت به سایر هنرهای اسلامی به مقام بالاتر نائل شد، کشورهای بسیار در این عرصه پیش قدم شدند؛ ایران از کشورهایی بود که اشکال مختلف هنری حاوی تمام جنبه های اسلامی را پذیرفت که از یک سو خود بر معیارهای ارزیابی وذائقه ی هنری تأثیر گذاشت واز سوی دیگر از آنان تأثیر پذیرفت.
در این مقاله به طور مختصر به دوره های تجلی این هنر می پردازیم سپس به نقد فلسفی عرفانی با بهره گیری از مجموعه آثاربرخی از نگارگران اشاره خواهیم کرد و سعی می کنیم معیارهای نقد هنری وربط مضامین آن را با مفاهیم فلسفی آثار روشن کنیم.
فن المینیاتور,المینیاتور الایرانی,الفلسفه العرفانیه,فنانو المینیاتور الایرانی,هنر مینیاتور,مینیاتور ایرانی,فلسفه عرفانی,هنرمندان مینیاتور ایرانی
33
46
http://aijh.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-5046&slc_lang=ar&sid=31
فایزه
الزماری
تربیت مدرس
فایزه
الذماری
00319475328460049119
00319475328460049119
No
تربیت مدرس
ایرج
داداشی
دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران
ایرج
داداشی
00319475328460049223
00319475328460049223
No
دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران
fa
الحـرکه العلمـیه و الثقـافیه النـسویه فی العـصر المملوکـی
جنبش علمی فرهنگی زنان در عصر ممالیک
شهد القرنان السابع والثامن الهجریان حرکه نشاط واسعه للمحدثات من النساء فی کلّ من مصر والشام، شارکت فیه حوالی مائتی إمراه تصدّت لتدریس الحدیث النبوی للرجال والنساء علی السواء، ودارت حولهنّ رحى حرکه انتظمت سائر فروع الحیاه العلمیه والفکریه فی ذلک العصر وتتلمذ علیهنّ عدد کبیر ممّن یشار إلیهم بالبنان من أعلام الأدب والعلم والفکر.
تحاول هذه المقاله تبیین هذه الظاهره الفریده، وبیان إسهام المرأه فی إزدهار الحیاه الفکریه والعلمیه للأمه، والتمکین للمعارف الأساسیه التی تنهض علیها ثقافتها، وإرساء التقالید العلمیه الرصینه الصالحه للنهوض بکلّ فرع من فروع النشاط الإنسانی.
مصر و شام در دو قرن هفتم و هشتم هجری شاهد جنبش فرهنگی چشم گیری از سوی زنان بوده است. در این جنبش تعداد قابل ملاحظه ای از زنان مسلمان به تدریس علم حدیث نبوی به زنان و مردان جامعه ی اسلامی مبادرت ورزیدند و در حرکتی مشارکت نمودند که در حیات علمی و فرهنگی دوره تلاش سامان بخشی را به دنبال داشت. بسیاری از سرشناسان علم و ادب و فرهنگ تعلیم یافته ی مکتب این زنان بوده اند.
این مقاله ضمن پرداختن به این پدیده ی کم نظیر، جایگاه زنان را در رونق و شکوفایی حیات فکری و فرهنگی جامعه ی اسلامی و سهم آنان را در تحکیم معارف پایه ای فرهنگ اسلامی معرفی نموده و آن را جنبشی مثبت در راستای ایجاد الگویی شایسته برای مشارکت زنان در پیشرفت فرهنگ و تمدن اسلامی ارزیابی می کند.
العصر المملوکی,المحدّثات,الحیاه الفکریه والعلمیه,الحرکه الثقافیه النسویه,دوره ی مملوکی,زنان راوی حدیث,حیات علمی فرهنگی,جنبش فرهنگی زنان
47
75
http://aijh.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-5079&slc_lang=ar&sid=31
2001/04/12001/03/28
1380/1/8
کبری
روشنفکر
دانشگاه تربیت مدرس
کبری
روشنفکر
00319475328460049120
00319475328460049120
No
دانشگاه تربیت مدرس
علی
عزیزنیا
دانشگاه تربیت مدرس
علی
عزیز نیا
00319475328460049121
00319475328460049121
No
بجامعه تربیت مدرس
fa
تیارات التدلیس فی إسناد کلمات الامام علی (ع) من الجاحظ الی لوئیس معلوف
سیر جعل و تحریف در کلام امام علی (ع)
از جاحظ تا لوئیس معلوف
ان أقدم نص أدبی غیر شیعی قام بجمع کلمات الإمام علی (ع) هو کتاب (مائه کلمه من کلمات علی (ع) ) للجاحظ (المتوفی 255 ﻫ) حیث یحتوی هذا الکتاب علی 100 حکمه من حکم الامام علی (ع).
وفق هذه الدراسه 59 حکمه من هذه الحکم المائه قد جاءت بعد الجاحظ فی النصوص الادبیه المختلفه دون أی أثر او اسم علی (ع) و هذا الغیض من الفیض یدل علی تسامح او تقصیر ظاهر قد ارتکبه بعض الادباء فی انتساب هذه الکلمات.
یبدو ان للثعالبی مع قدم زمانه دور أساسی فی هذا الانحراف الفکری لانه نقل 17 حکمه من الحکم المذکوره فی کتبه المختلفه دون أی اشاره الی صاحبه علی (ع) و بعض الاحیان قد نسب الحکمه الی آخرین رغم انه نقل هذه الکلمات عن الامام علی (ع) فی کتابه (الاعجاز و الایجاز).
کذلک نری 13 حکمه من الحکم المذکوره قد نقلت عن (ابن المعتز) و هذا أمر مستحیل بسبب تقدم الجاحظ علی ابن المعتز زمانیا. وفی عصرنا هذا وجدنا 18 حکمه من الحکم المذکوره قد لبست لباس المثل العربی فی مجمع الامثال وفرائد الادب. هذا التسامح او التقصیر الظاهر للعیان ولا مبرر له یدل علی بعض الاسباب والسرائر و الدوافع فی انتساب بعض کلمات الامام علی (ع) الی الآخرین.
قدیم ترین اثر ادبی عربی که سخنان علی (ع) را جمع آوری کرده است، کتاب (مائه کلمه من کلمات الامام علی ) تألیف جاحظ (متوفی 255) است که 100 حکمت را از آن حضرت نقل کرده است.
بر اساس این تحقیق، در متون ادبی پس از جاحظ به 59 مورد از این سخنان دست یافته ایم که یا بی نام و نشان و یا منسوب به دیگران آمده است. در این میان به دقت و امانتداری ثعالبی (متوفی 429) سخت باید تردید کرد زیرا 17 مورد از این کلمات را در آثار خود به دیگران نسبت داده، در حالی که آنها را در کتاب الاعجاز و الایجاز خود به علی (ع) نسبت داده است. از نکات شگفت دیگر انتساب 13 مورد از این کلمات به ابن معتز است که به لحاظ زمانی غیر ممکن است.
نتیجه این تحقیق اشاره به 18 حکمت عربی است که در دو کتاب مجمع الامثال و فرائد الادب به عنوان ضرب المثل عربی آمده حال آنکه بر اساس سخن جاحظ از کلمات علی (ع) است. دیگر اینکه این مشت که نمونه ای از خروار است محققان و پژوهشگران را دعوت به دقت و تأمل جدی در انگیزه های ادیبان و صاحب نظرانی می کند که موجب شک و تردید در صحت انتساب برخی خطبه ها و کلمات علی (ع) در نهج البلاغه شده اند.
کتاب (مائه کلمه من کلمات علی),الجاحظ,الثعالبی,ابن المعتز,مجمع الامثال,مجمع الامثال,کتاب (مائه کلمه من کلمات علی (ع) ),جاحظ,ثعالبی,ابن معتز
77
87
http://aijh.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-7335&slc_lang=ar&sid=31
وحید
سبزیانپور
دانشگاه رازی کرمانشاه
وحید
سبزیان پور
00319475328460049122
00319475328460049122
No
بجامعه الرازی - کرمانشاه
fa
إشکالیه المنحی الفقهی للمدرسه التفسیریه الاندلسیه حتی القرن السابع الهجری
بررسی علل و عوامل رویکرد فقهی مکتب تفسیری اندلس تاقرن هفتم
بحثنا سیتناول الجواب علی هذا السؤال: لماذا کثرت التفاسیر الفقهیه او الاجتهأدیه تحت عنوان (أحکام القرآن ) فی الاندلس حتی القرن السابع؟
دراستنا استقرأت المصادر التاریخیه و التفسیریه واعتمدت علی الوصف و الاستنباط النقدی هادفه کشف العوامل المؤدیه الی توجیه المدرسه التفسیریه نحو الفقه، وابرزها مایأتی: الاراده السیاسیه الأمویه – القراءات وأثرها فی ظهور المذاهب – طبیعه الاندلسیین الاجتماعیه و العقائدیه – رد الاعتبار الی المذهب السنی – ظهور حکومات دینیه سلفیه.
علی ضوء العوامل المذکوره، فُسح المجال لأن تتصدر القراءات القرآنیه أمور المسلمین فی الاندلس، مما أدی الی استغراقهم فیها وانشغالهم بها، وبالنتیجه ابعادهم عن مدارسه القرآن و الحدیث حتی القرن الثالث.
بدیهیا أن اختلاف القراءات القرآنیه یستتلی بیان أحکام آیاته، وظهور مذاهب وتیارات فقهیه، فسر کل منها مایعزز مذهبها ویضعف غیرها، فظهرت التفاسیر الفقهیه او الاجتهأدیه.
بدأت الحرکه التفسیریه فی الاندلس متأخره، فبرزت بواکیرها فی القرن الثالث، و کانت الدوله الأمویه قد فرضت المذهب المالکی الحدیثی السلفی علیهم، فنما وترعرع التفسیر فی عهد المرابطین السلفیین، و بلغ أشده علی ید الشیخ ابن عطیه فی عصر الموحدین ثم نضج فی القرن السابع بعد أن فتح القرطبی باب الاجتهاد علی مصراعیه وجمع شمل المذاهب الأربعه بتفسیره (الجامع لأحکام القرآن..) الذی یمکن اعتباره خاتمه هذا المنحی الفقهی لتلک القرون.
این بژوهش در تلاش به پاسخگویی این سؤال است: چرا تفاسیر فقهی یااجتهأدی فراوانی بانام (احکام القرآن) در اندلس تا قرن هفتم بهوجود آمد؟
منابع تاریخی و تفسیری در این بژوهش ، بازخوانی شده اند وروش بکارگرفته شده توصیفی – تحلیلی بوده که هدف کشف عوامل تشکیل دهنده رویکرد مکتب تفسیری بسمت فقه است که عمده ترین آنها عبارتند از: خواست سیاست امویها- قرائتها واثر انها بر بروز مذاهب مختلف – ویژگی خاص اجتماعی وعقیدتی اندلسیها- بازگرداندن جایگاه واعتبار به مذاهب سنی و ظهور حکومتهای دینی سلفی.
درسایه عوامل ذکرشده، راهی بازشد تا قرائتهای قرآن امور مسلمانان را در اندلس تحت الشعاع قرار دهد تاجایی که مردم بدانها مشغول و غرق شوند، در نتیجه از آموختن قرآن و أحأدیث تا قرن سوم به دور ماندند.
بدیهی است که اختلاف درقرائتها بیان احکام خود را و ظهور مذاهب وگرایشهای فقهی نیز به دنبال دارد. هرکدام از آنها آن گونه که مذهب خویش را بزرگ می نمود وباعث تضعیف دیگر مذاهب میشد، تفسیر میکرد، لذا تفاسیر فقهی یا اجتهادی گوناگونی به وجود آمدند.
جنبش تفسیری در اندلس باتأخیر آغاز شد و معدود کسانی در قرن سوم نام آورشدند. دولت اموی نیز مذهب مالکی مبتنی بر حدیث سلفی بر آنها تحمیل میکرد. دردوره مرابطین سلفی، تفسیر رشد و نمو یافت و بهدست شیخ ابن عطیه در دوره موحدین به بلوغ خود رسید. سپس در قرن هفتم قرطبی دریچهای بسوی اجتهاد گشود و مذاهب چهارگانه(اهل سنت) را باتفسیر خود (الجامع لأحکام القرآن) جمع نمود، که آن را میتوان پایان این رویکرد فقهی در آن قرون نامید.
المدرسه التفسیریه الاندلسیه,القراءات القرآنیه,التفسیر الفقهی,صراع المذاهب,أحکام القرآن,مکتب تفسیری اندلس,قرائتهای قرآنی,تفاسیر فقهی,درگیری مذاهب,احکام قرآن
89
110
http://aijh.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-5098&slc_lang=ar&sid=31
2024/07/12008/01/1
1386/10/11
کاظم
قاضی زاده
دانشگاه تربیت مدرس، تهران
کاظم
قاضی زاده
00319475328460049123
00319475328460049123
No
بجامعه تربیت مدرس - طهران
صادق
آئینهوند
دانشگاه تربیت مدرس- تهران - ایران
صادق
آئینهوند
00319475328460049124
00319475328460049124
No
جامعه «تربیت مدرس» - الطهران - الإیران
رضیه
رجب طهمازی
دانشگاه تربیت مدرس
رضیه
رجب طهمازی
00319475328460049125
00319475328460049125
No
جامعه تربیت مدرس
fa
نظره جدیده إلى المسائل المشترکه بین النحووالبلاغه وأثرهافی الدراسات البلاغیه والنحویه
رویکردی نو به مسائل نحو و بلاغت واثر آن در مطالعات بلاغی
کانت البلاغه عباره عن نظرات متناثره فی المـصادر النـحویه وکانت الجـهود النحویه متقدمه على علوم البلاغه ، حتى أن کثیراَ من المباحث التی بحثها أهل البلاغه تحدث عنها النحاه قبل تدوین البلاغه. وبعد استقلال العلوم البلاغیه دخل کثیر من المسائل التی هی من صمیم علم النحو فیها وعند التحقیق والتأمل یعلم أنها لاعلاقه لهذه المسائل بموضوع البلاغه وعلم المعانی . ومن هذه المسائل أحوال المسندالیه والمسند وأحوال متعلقات الفعل والقصر والفصل والوصل . فالبلاغیون عرفوا المعانی بأنها علم بأحوال اللفظ العربی التی بها یطابق مقتضى الحال ؛ وهذه المسائل بیان للأصول النحویه أو المعانی الوضعیه التی لاتتغیر . فالأبواب التی تتعلق بعلم المعانی قلیله جداَ ، حتى أنها تنحصر فی مباحث کالإیجاز والإطناب والمساواه وبعض مسائل الإنشاء والخبر.
مسائل مربوط به بلاغت قبل از تدوین آن به عنوان یک علم ، در لابه لای کتابهای نحوی دیده میشود.
به این معنی که نحویان قبل از بلاغیان در بلاغت کلام اظهار نظر کرده و آن را با بحث های نحوی همراه ساخته اند. پس از تدوین و شکل گیری علم بلاغت، بسیاری از مسائل نحوی – که در واقع ارتباطی با
علم بلاغت ندارد – وارد این علم شد. از جمله این موارد بخشهای قابل توجهی ازبحث مسند الیه، مسند، احوال متعلقات فعل و نیز مبحث قصر و فصل وصل را می توان بر شمرد؛ زیرا تلاشهای بلاغیان در این میدان بیشتر بیانگر اصول نحوی و معانی وضعی است؛ در حالی که علم معانی از شیوه ای مطابقت کلام با مقتضای حال سخن می گوید. در این مقاله کوشیده ایم تا برخی از این موارد را بررسی کنیم.
البلاغه,النحو,المعانی,الإشتراک,نحو,بلاغت,معانی,اشتراک,مسندالیه,مسند,قصر,فصل و وصل
111
132
http://aijh.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-7755&slc_lang=ar&sid=31
2001/04/12001/03/282001/04/1
1380/1/12
سید علی
میر لوحی
دانشگاه اصفهان
سید علی
میر لوحی
00319475328460049126
00319475328460049126
No
بجامعه اصفهان
هادی
رضوان
دانشگاه اصفهان
هادی
رضوان
00319475328460049224
00319475328460049224
No
دانشگاه اصفهان
fa
الاسس التاریخیه لنظریه صراع الحضارات
مبنا شناسی تاریخی نظریه برخورد تمدنها
ان نظریه صراع الحضارات التی طرحها صمویل هنتنغتون فی الاعوام الاخیره واستحوذت على انتباه الرای العام العالمی لیست ولیده الساعه بل ناتجه عن الاستنتاجات التاریخیه للغربیین. ای ان هذه النظریه التی تدور حول محور الصراع بین الاسلام من جهه والحضاره الیهودیه- المسیحیه المشترکه من جهه اخرى قد ارتبطت بالانطباعات والتعابیر التاریخیه للغربیین عن الاسلام والمسلمین. ان المسیحیین من انصار هذه النظریه یعتبرون الاسلام هرطقه حلت قبل 14 قرنا داخل المجتمع المسیحی وانهم لهذا السبب قاموا بتکریم وتقدیس الحروب الصلیبیه. وفی هذه المدرسه (مدرسه محاربه الغرب للاسلام ) ترسخت استنتاجات حینیه عن المفاهیم الاسلامیه وتاریخ الاسلام والتی وردت على لسان وذهن مستشرقین ومتخصصین فی الدراسات الاسلامیه مثل برنارد لویس، فی اعماق فکر معظم النخبه الغربیه. وبتعبیر اخر فان التفسیر المیکانیکی والساکن عن المفردات والمصطلحات الوارده فی الادب الاسلامی المدون اوقع الغرب فی خطا ولا یمکن ازاله هذا الخطا التاریخی بسهوله الا اذا اقر الغربیون بانه لا یمکن من خلال الرؤیه التاریخیه الحدیث عن المیتافیزیقیا بما فی ذلک التعالیم الدینیه وان یسلموا بان الاسلام هو امتداد للیهودیه والمسیحیه لکن مبادئه واسسه المعرفیه مختلفه. وانه من غیر الممکن ازاله هذا التباین.
دکترین برخورد تمدنها که توسط ساموئل هانتینگتون در سالهای اخیر مطرح شده وافکار جهانیان را به خود مشغول کرده است. دفعتاً زاده نشده، بلکه به مدد برداشتهای تاریخی غربیان مطرح شده است. یعنی این تئوری که البته محوریت آن برخورد اسلام وتمدن مشترک یهودی – مسیحی بوده با برداشتها وتعابیر تاریخی غربیها از اسلام ومسلمین گره خورده است ومسیحیان اسلام را بدعتی در چهارده قرن قبل در درون جامعه مسیحی می پندارند وبه همین علت جنگهای صلیبی را تقدیس وتکریم کرده اند. در این مدرسه استنباطات موردی از مفاهیم اسلامی وتاریخ اسلام که از ذهن وزبان خاورشناسان واسلام شناسانی چون برنارد لویس تراوش کرده، در زوایای اندیشه غالب نخبگان غربی نشسته است. به عبارتی تفسیر مکانیکی و ایستا از لغات وواژه های مندرج در ادبیات مکتوب اسلامی، غربیان را به اشتباه انداخته و به راحتی وسادگی نمی توان این خطای تاریخی را پاک کرد، مگر آنکه غربیها بپذیرند با دید تاریخی نمی توان درباره امور ماوراءالطبیعه از جمله مبانی دین سخن گفت وقبول کنند اسلام دینی است که اگر چه از نظر تاریخی در اقتدار یهودیت ومسیحیت است اما مبانی معرفتی آن متفاوت است. این تفاوت را هم نمی توان از بین برد.
الاسلام والغرب,الاسلام والمسیحیه,صراع الحضارات,هنتنغتون,برنارد لویس,حوار الحضارات,خاتمی,خاتمی,اسلام وغرب,اسلام ومسیحیت,برخورد تمدنها,هانتینگتون,برناردلویس,گفت گوی تمدنها
133
142
http://aijh.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-3822&slc_lang=ar&sid=31
2001/04/12001/03/282001/04/12001/04/1
1380/1/12
عبدالله
ناصری طاهری
دانشگاه الزهرا
عبدالله
ناصری طاهری
00319475328460049127
00319475328460049127
No
بجامعه الزهراء
fa
أئمه أهل البیت (ع)، إعداد الکوادر الإنسانیه و تطورٌ فی هیکلیه الشیعه
ائمه(ع)، تربیت نیروی انسانی و تحول ساختاری تشیع
إن وجود المجتمع غیر المنظم لأبناء الشیعه فی العقد الثانـى من القرن الأول بالمقارنه مع التنظیمات الشیعیه التـى عاشت فی القرن الثالث إنما یدل علی حصول تطور ملموس وملحوظ فی هیکلیه هذه المدرسه. و یعود ذلک إلی القیاده الحکیمه و الرشیده لأئمه أهل البیت (ع) التـی تُعد العامل الأساس لتحقیق هذا الأمر و قد تجسّدت فی تربیه و إعداد الکوادر الإنسانیه لتوفیر الأجواء بهدف نشر مدرسه التشیع و ایصالها إلی أتباعها فی العالم و إیجاد العلاقات الوثیقه و المؤثره معهم حتی فی أبعد المناطق الجغرافیه من العالم الإسلامى.
إن هذه الدراسه اعتمدت علی نظریه «کیدنز» و هی تحت عنوان «الهیکلیه» و التی تجعل من الفرضیه القائله بأن ما قام به أئمه أهل البیت (ع) فی مجال تربیه و إعداد التلامیذ و اعتبارهم حلقه وصل بین اتباع مدرسه أهل البیت (ع) فی أنحاء العالم الإسلامى هو الذی أنتج هذا التطور فـی هیکلیه و نظام مدرسه التشیع. و تسعی هذه الدراسه إلی البحث و التدقیق فی أسالیب أئمه أهل البیت (ع) فـی تربیه خواص شیعتهم.
مقایسه جمعیت پراکنده و غیر سازمان یافته شیعیان در نیمه دوم قرن اول با سازمان تشکل یافته تشیع در اواسط قرن سوم نشانه تحولی اساسی درساختاراین مکتب میباشد.
مدیریت و رهبری ائمه یقینا اساسیترین عامل تحقق این امر بوده و طرح هدفمند آنان در تربیت نیروی انسانی کارامد برای فراهم آوردن امکان انتقال معارف شیعی به تودههای پیروان ائمه و ارتباط مؤثر با آنها در دورترین مناطق جغرافیای اسلام، از جمله تدابیر موفق برای تحقق این تحول به شمار میآید.
پژوهش حاضر بر مبنای نظریه «گیدنز» با عنوان « ساختار- کارگزار»، ومتکی بر این فرضیه که ««عملکرد ائمه در تربیت شاگردان خاص (وبه کارگیری آنها به عنوان حلقه ارتباطی با توده شیعیان درسرتاسرجغرافیای اسلام) موجب تحول ساختاری شیعه شده است»، به بررسی اهداف و شیوههای امامان شیعه در تربیت پیروان خاص خود پرداخته است.
الأئمه,التشیُّع,تطورٌ فـی الهیکلیه,إعداد و تربیه التلامیذ المتمیزین,امامان,تشیع,تحول ساختاری,تربیت شاگردان خاص
143
153
http://aijh.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-5108&slc_lang=ar&sid=31
على محمد
ولوى
دانشگاه الزهراء (س)
على محمد
ولوى
00319475328460049128
00319475328460049128
No
لجامعه الزهراء (س)
صادق
آئینهوند
دانشگاه تربیت مدرس
صادق
آئینهوند
00319475328460049129
00319475328460049129
No
جامعه تربیت مدرس
محمدعلی
مهدوی راد
دانشگاه تربیت مدرس
محمدعلی
مهدوی راد
00319475328460049225
00319475328460049225
No
دانشگاه تربیت مدرس
فهیمه
فرهمند پور
دانشگاه الزهراء(س)
فهیمه
فرهمند پور
00319475328460049226
00319475328460049226
No
دانشگاه الزهراء(س)